کوتر
لغتنامه دهخدا
کوتر. [ ک َوْ ت َ ] (اِ) کبوتر باشد و عربان حمام گویند. (برهان ) (آنندراج ). به معنی کبوتر است و آن را کپتر و کفتر نیز گویند و کوتر دری و تبری آن است . (انجمن آرا) :
روح ازپی آبروی خود را
خلد ازپی رنگ و بوی خود را
دست آب ده مجاورانش
ارزن ده برج کوترانش .
وآنگاه چو عنکبوت و کوتر
دزبان و رقیبشان به هر در.
و رجوع به کبوتر شود.
روح ازپی آبروی خود را
خلد ازپی رنگ و بوی خود را
دست آب ده مجاورانش
ارزن ده برج کوترانش .
خاقانی (تحفةالعراقین ، از آنندراج ).
وآنگاه چو عنکبوت و کوتر
دزبان و رقیبشان به هر در.
خاقانی .
و رجوع به کبوتر شود.