ترجمه مقاله

کوتهی

لغت‌نامه دهخدا

کوتهی . [ ت َ ] (حامص ) کوتاهی . (فرهنگ فارسی معین ) (ناظم الاطباء). قِصَر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
نسیم باد صبا دوشم آگهی آورد
که روز محنت و غم رو به کوتهی آورد.

حافظ.


شب در بهار روی گذارد به کوتهی
آن زلف چون شب آمد و آن روی چون بهار.

؟ (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).


و رجوع به کوته و کوتهی شود. || ایجاز در سخن . ایجاز. اختصار :
ای سنائی سخن دراز مکن
کوتهی به ز قصه ٔ ناخوش .

سنائی .


و رجوع به کوته و کوتاهی شود. || پستی قامت . کوتاهی قد :
تو بدین کوتهی و مختصری
این همه کبر و ناز بوالعجبی است .

جمال الدین عبدالرزاق .


و رجوع به کوته و کوتاه شود.
ترجمه مقاله