کورچشمه
لغتنامه دهخدا
کورچشمه . [ چ َ / چ ِ م َ / م ِ] (اِ مرکب ) پارچه ٔ بسیار ریزباف که تار و پود آن نیک فشرده و تنگ و درهم باشد. رجوع به کور چشم شود.
- کورچشمه حریر ؛ پارچه ٔ ابریشمی بسیار ریزبافت که تار و پود آن نیک فشرده و تنگ و درهم باشد :
کژ آکندی از کورچشمه حریر
بپوشید و فارغ شد از تیغ و تیر.
رجوع به کورچشم شود.
- کورچشمه حریر ؛ پارچه ٔ ابریشمی بسیار ریزبافت که تار و پود آن نیک فشرده و تنگ و درهم باشد :
کژ آکندی از کورچشمه حریر
بپوشید و فارغ شد از تیغ و تیر.
نظامی .
رجوع به کورچشم شود.