ترجمه مقاله

کوز

لغت‌نامه دهخدا

کوز. [ ک َ / کُو ] (اِ) پشته . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کوزبندی شود. || در شواهد ذیل ظاهراً به معنی قطعه زمین زراعتی و «کرد» یا «کرت » استعمال شده است : دیگر کرمی که آن را مطبق گویند و به اصطلاح اهل قم آن را غیر ساباط گویند مثل باغات و کروم قم آن بپیمایند دو دانگ جهت سواقی که آن را به زبان قمی کوز گویند در حساب نیارد. (تاریخ قم ص 107). در حاشیه ٔ مثنوی چ علاءالدوله در بیت ذیل :
توبه کردی او به کردی مودعه
زآنکه ارض اﷲ آمد واسعه .
می نویسد: کرد،بمعنی کوز و کردو است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || در شهریار، گودالی است که مو در لب آن کاشته می شود. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
ترجمه مقاله