ترجمه مقاله

کولی

لغت‌نامه دهخدا

کولی . (حامص ) سواری روی کول و پشت . (فرهنگ فارسی معین ). در تداول کودکان در بازی ، سواری بر پشت کسی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). عمل کول کردن را گویند. (از فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ).
- کولی دادن ؛ کسی را بر کول و پشت خود سوار کردن . (فرهنگ فارسی معین ). بردن حریف را بر پشت خویش . در بعضی بازی های کودکان رسم بر این بود که برنده را به کول خود گرفته مقداری (که میزان آن از روی وسایل بازی معین می شد) راه ببرد، این عمل را کولی دادن می گفتند. کسی که سوار می شدکولی می گرفت . در بسیاری از بازیها، نظیر: چلتوب ، الک دولک ، زویی و بعضی انواع تیله بازی کولی دادن رایج بوده است . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ). بردن حریف را بر پشت خویش پس از باختن در بعضی بازیهای کودکان . در بازیهای کودکان ، بر پشت کسی که ایستاده است سوار شدن تا او وی را ببرد، و کولی گرفتن متعدی آن است .(یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- کولی گرفتن ؛ بر پشت سوار شدن حریف بازی را. بر کول حریف نشستن در بعض بازیهای کودکان پس از بردن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ترکیب قبل شود.
ترجمه مقاله