ترجمه مقاله

کوژد

لغت‌نامه دهخدا

کوژد. [ ژَ ] (اِ مرکب ) صمغ درخت پرخاری است که آن درخت را به عربی شائکه خوانند و آن صمغ را عنزروت گویند و آن سرخ و سفید و بسیار تلخ است و در کوههای شبانکاره ٔ شیراز بهم می رسد و در دواهای چشم و زخمها به کار برند. (از برهان ). ثمری است از درخت پرخار که به تازی آن درخت را شائک خوانند و در کوهستان شبانکاره ٔ فارس پیدا شود و آن صمغ را انزروت خوانند و بسیار تلخ است و در دواهای چشم به کار برند و آن را کوژده به اضافه ٔ «ها» در آخر نیز گویند و بین عوام به کنجیده مشهور است . (آنندراج ). کوژده . کوزده . کوزد. جزء دوم کلمه (ژد) به معنی صمغاست . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). انزروت . (ناظم الاطباء)(فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کوژده و انزروت شود.
ترجمه مقاله