ترجمه مقاله

کوک شدن

لغت‌نامه دهخدا

کوک شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) موافق شدن ساز با سازی . (آنندراج ) (غیاث ). هماهنگ شدن و موافق گشتن ساز و آواز. (ناظم الاطباء). آهنگ یافتن سازها. میزان شدن آلات موسیقی . (فرهنگ فارسی معین ). || منظم گشتن حرکات دستگاه ساعت به وسیله ٔ پیچاندن فنر مخصوص . (فرهنگ فارسی معین ). جمع شدن فنر و وسایل کوکی بوسیله ٔ کلید برای کار کردن آن . (از فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ). || در تداول عامه ، از جا دررفتن . متغیر شدن . (فرهنگ فارسی معین ). خشمناک شدن . به خشم آمدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). عصبانی شدن و از کوره دررفتن . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ). || بحرف آمدن شخص ساکت . (از ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله