ترجمه مقاله

کچلک بازی

لغت‌نامه دهخدا

کچلک بازی . [ ک َچ َ ل َ ] (حامص مرکب ) عمل کچلک باز. || بدی پرداخت و اداء دین . بد معاملگی . (یادداشت مؤلف ).
- کچلک بازی درآوردن ؛ بد پرداختن دین . بدمعاملگی کردن . (از یادداشت مؤلف ).
- || داد و فریاد بیجا کردن . الم شنگه راه انداختن . (فرهنگ فارسی معین ). جنقولک بازی درآوردن . (امثال و حکم ). گربه رقصانیدن . اطوار درآوردن . اذیت و آزار کردن . بهانه جویی کردن و سر و صدا و افتضاح راه انداختن . (لغات عامیانه ٔ جمالزاده ).
ترجمه مقاله