ترجمه مقاله

کچل

لغت‌نامه دهخدا

کچل . [ ک ُ چ َ / ک َ چ َ ] (اِ) بمعنی کچک و آن جانوری باشد که مشک آب را پاره کند. (از برهان ). جانور مشک در. کچل و کچر یکی تصحیف است . (از آنندراج ). رجوع به کچل شود. || (ص ) آدمی و حیوانی را نیز گفته اند که پایهای او کجواج باشد یعنی راست و درست نباشد. (برهان ). آدم و حیوانی که پای او کژ است . (از آنندراج ) (از فرهنگ جهانگیری ). || پایمال . کوفته . (فرهنگ فارسی معین ) :
از چل چل تو پای من زار شدکچل
من خود نمی چلم تو اگر میچلی بچل .

امیرخسرو (از جهانگیری ).


ترجمه مقاله