ترجمه مقاله

کچول

لغت‌نامه دهخدا

کچول . [ ک َ ] (اِ) جنبانیدن جفته و سرین باشد هنگام رقص . (برهان ). جنبانیدن سرین باشد در رقص و پا کوفتن . (اوبهی ). کاچول . (آنندراج ). جنبش جفته و سرین در هنگام رقص . (ناظم الاطباء) :
اسرار ملک بین که به غول افتاده ست
و آن سکه ٔ زر بین که به پول افتاده ست
و آن دست برافشاندن مردان ز دو کون
اکنون به ترانه و کچول افتاده ست .

(منسوب به ابی سعید ابوالخیر).


نشاط در ایشان آمد و رقص و کچول آغازیدند. (راحةالصدور). || (ص ) در زبان عوام ، صورتی دیگر ازکچل است . (از لغات عامیانه ٔ جمال زاده ). رجوع به کچل و رجوع به کچول و کچل شود.
ترجمه مقاله