ترجمه مقاله

کژبینی

لغت‌نامه دهخدا

کژبینی . [ ک َ ] (حامص مرکب ) عمل و حالت کژبین . دوبینی . احولی . (فرهنگ فارسی معین ). لوچی . کژچشمی . کج بینی . || بدخواهی . نابکاری . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کژبین و احول شود.
ترجمه مقاله