کیحلغتنامه دهخداکیح . [ ک َ ] (ع مص ) کار نکردن شمشیر. (منتهی الارب ): ما کاح فیه السیف کیحاً؛ کار نکرد در آن ، شمشیر. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).