ترجمه مقاله

کیع

لغت‌نامه دهخدا

کیع. [ ک َ ] (ع مص ) بددل شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). ترسیدن و دل بد کردن از چیزی . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): کعت عنه کیعاً و کَیْعوعةً؛ ترسیدم و بددل کردم از آن . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله