ترجمه مقاله

کیلوس

لغت‌نامه دهخدا

کیلوس . [ ک َ / کی ] (معرب ، اِ) به یونانی به معنی پخته و رسیده باشد و به اصطلاح اطبا اولین طبخی را گویند که غذا در معده می یابد. (برهان ) (آنندراج ). غذا که در معده طبخ اول یافته مثل آش جو می گردد. (غیاث ). مایعی که در امعای دقاق تولید می شودو منتج از هضم اغذیه می باشد، و این لفظ در لغت یونانی به معنی عصیر است . (ناظم الاطباء). خوردنی و آشامیدنی که در معده بیامیزد و چون ماءالشعیر شود. (مفاتیح العلوم ، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). لفظی است یونانی ، و آن طعام باشد، چون هضم شود در معده جوهری روان گردد چون آردابه . (از یادداشت ایضاً). از یونانی خولس به معنی عصاره و مایع، و در طب عبارت است از استحاله ٔ کیموس بعد از خروج آن از معده به معاء دقیق ، به جوهر سیال دیگری شبیه به کشکاب . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). قیلوس . معرب از یونانی خولس به معنی عصاره و مایع. در اصطلاح پزشکی مواد غذایی داخل معده که با عصیر معدی و دیاستازهای معده آمیخته و مخلوط شده و به صورت مایعی کمابیش غلیظ درآمده . (فرهنگ فارسی معین ) : طعامها که خورده شود چون به معده اندرآید حرارت معده آن را بگوارد و آب که از پس طعام خورده شود با آن بیامیزد تا حرارت معده تمام آن را بپزد و بگوارد و چون کشکابی کند، آن را کیلوس گویند. (ذخیره ٔخوارزمشاهی ، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کیلوس اندر جگر پخته شود و غذای راستینی شود و غذای راستین خون است . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ، از یادداشت ایضاً).
ترجمه مقاله