کیلیز
لغتنامه دهخدا
کیلیز. (اِ) تره ای است برگ آن پهن و به تازی جرجیر گویند. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 188). کیکیز :
چون با شعرا مرد بکاود وَ ستیزد
چون بر کس و کون زن خود کارَد کیلیز.
چون با شعرا مرد بکاود وَ ستیزد
چون بر کس و کون زن خود کارَد کیلیز.
؟ (از لغت فرس ایضاً ص 188).