ترجمه مقاله

کیمخت گاه

لغت‌نامه دهخدا

کیمخت گاه . [ م ُ ] (اِ مرکب ) کنایه از اِست (در خر و اسب و مانند آنها). (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کفل . سرین :
خر کیمخت گاه کرده سبیل
برگروگان شبرو دباب .

سوزنی (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).


ترجمه مقاله