ترجمه مقاله

کیک

لغت‌نامه دهخدا

کیک . [ ی َ ] (اِ) میوه ای است ، مخفف کیلک . (فرهنگ رشیدی ). میوه ای است ، مخفف کیلک و آن میوه ای است کوچک به بوی بهی زردرنگ مشهور به کیالک ، و آن را خورند. (انجمن آرا) (آنندراج ). نام میوه ای است . (برهان ). || به معنی گربه نیز آمده . (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ). به معنی گربه هم آمده است که عربان سنور خوانندش . (برهان ) :
فرق صحابه ٔ نبی کی رسدت ز ابلهی
کورصفت طلب کنی نرمی قاقم از کیک .

عمید لومکی (از فرهنگ رشیدی ).



|| اسبی را نیز گویند که آبی رنگ باشد. (برهان ). اسب آبی رنگ . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله