ترجمه مقاله

گازرشوی

لغت‌نامه دهخدا

گازرشوی . [ زُ / زَ ] (ن مف مرکب ) لباس شسته . جامه ٔ سفیدشده . سپیدشده در اشعار ذیل :
روز چون جامه کرد گازرشوی
رنگرزوار شب شکست سبوی .

نظامی .


چو گازرشوی گردد جامه ٔ جام
خورد مقراضه ٔ مقراض ناکام .

نظامی (خسروو شیرین چ وحید ص 39).


ترجمه مقاله