ترجمه مقاله

گازروار

لغت‌نامه دهخدا

گازروار. [ زُ / زَ رْ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) مانند گازر. بسان گازر. گازرآسا. || (اِ مرکب ) نام داو از کشتی که آن را در هندی دهوبی پات گویند و آنچنان بود که دست حریف کشیده سینه و بازوی او را بر پشت خود آوردن و خود را خم ساخته تکان دادن است به نحوی که حریف از بالای پشتش از صدمه ٔ تکان از جا درآمده روبروی او بر زمین افتد (از شرح گل کشتی ). (غیاث ) :
دست شوید ز حیات آنکه نگاهت یکبار
بر سر سنگ محبت زندش گازروار.

میرنجات (از آنندراج ).


ترجمه مقاله