گامران
لغتنامه دهخدا
گامران . (ص ) در بعضی مآخذ آمده ، کنایه از آفتاب و روز است :
از پشت سیاه زین فروکرد
بر زرده ٔ گامران برافکند.
و در بعضی نسخ «کامران » آمده و مؤلف برهان در «زرده ٔ کامران » آورده کنایه از آفتاب و روز است و «زرده » خود بمعنی «اسبی است زردرنگ ». (برهان ). و اگر «گامران » صحیح باشد نعت فاعلی مرخم است بجای گام راننده (گام زننده ) که همان اسب باشد.
از پشت سیاه زین فروکرد
بر زرده ٔ گامران برافکند.
خاقانی .
و در بعضی نسخ «کامران » آمده و مؤلف برهان در «زرده ٔ کامران » آورده کنایه از آفتاب و روز است و «زرده » خود بمعنی «اسبی است زردرنگ ». (برهان ). و اگر «گامران » صحیح باشد نعت فاعلی مرخم است بجای گام راننده (گام زننده ) که همان اسب باشد.