ترجمه مقاله

گاهوکب

لغت‌نامه دهخدا

گاهوکب . [ ک َ ] (اِ) مؤلف آنندراج آرد: گاهو و گاهوکب به پارسی قدیم تخته و تابوت را گفتندی ... ولی درترکیب گاهو کب شبهتی است . فردوسی گفته :
به گاهوکب زر و در مهد عاج
سوی پارس رفت آن خداوند تاج .
همانا تصحیف «کت » است که «کب » خوانده اند. کت چهارپایه و تخت است و از قرینه باید تخت روان بوده باشد و اگر کب به کاف فارسی بوده باشد کب بمعنی بزرگ آمده بمعنی تخت بزرگ قبه دار برهان ذکر کرده در اینصورت تخت روان است - انتهی . این کلمه در برهان قاطع به صورت «کاهوکب » با کاف تازی آمده و گفته : «بضم کاف و سکون بای ابجد، بمعنی جنازه است و آن تابوتی باشد قبه دارکه مرده را در آن گذارند و بجانب قبر برند و به عربی تتوط خوانند» - انتهی . رشیدی شعر فوق را چنین تصحیح کرده است . بگاه و کت زرد و در مهد عاج ... رجوع به گاهو شود.
ترجمه مقاله