ترجمه مقاله

گاوسنگ

لغت‌نامه دهخدا

گاوسنگ . [ س َ ] (اِ مرکب ) سنگی باشد که آن را گاوزهره گویند عربی آن حجرةالبقر است . (برهان ) (آنندراج ). اندرزا. رجوع به گاوزهره شود. || چوبی که گاو را بدان رانند، به این معنی با شین نقطه دار هم آمده است . (برهان ). گاوشنگ . غاوشنک . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به گاوشنگ شود.
ترجمه مقاله