ترجمه مقاله

گبست

لغت‌نامه دهخدا

گبست . [ گ َ ب َ ] (اِ) گیاهی باشد بسیار تلخ . حنظل . (برهان ) (آنندراج ). زهرمار. رشیدی و جهانگیری و فرهنگ نظام این کلمه را در کاف تازی آورده اند. مؤلف برهان درهر دو ضبط کرده است و ولف نیز در فرهنگ شاهنامه کبست و گبست هر دو را آورده است ، اما اصح کاف تازی است .رجوع به کبست ، کبستو شود. (حاشیه ٔ برهان چ معین ).
ترجمه مقاله