ترجمه مقاله

گراس

لغت‌نامه دهخدا

گراس . [ گ َ ] (اِ) تکه و نواله و به عربی لقمه باشد. (برهان ) (آنندراج ) (جهانگیری ). توشه . تکه . لقمه :
جمله نعمت های الوان بهشت
یک گراس از خوان احسان تونیست .
غضائری (از جهانگیری ) (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).
|| (ص ) عزیز. مکرم . (آنندراج از فرهنگ رشیدی ).
ترجمه مقاله