ترجمه مقاله

گرداگرد

لغت‌نامه دهخدا

گرداگرد. [ گ َ گ َ ] (نف مرکب ) پی درپی و همیشه در گردش باشد. (برهان ) (آنندراج ) :
بودش این زن عفیفه جوهرنام
یافت از حسن و زیب بهر تمام
شهر بگذاشت عزم صومعه کرد
قانع از حکم چرخ گرداگرد.

سنایی (حدیقه ).


زین مرتبت و جلال و زین بردابرد
ایمن منشین ز دولت گرداگرد.

بدری غزنوی .


ترجمه مقاله