گردر
لغتنامه دهخدا
گردر. [ گ َ دَ ] (اِ) زمین سخت که در دامن کوه واقع است . || زمین پشته پشته و کوه و دره . (برهان ) (آنندراج ) :
تا مغز مخالفانْش ْ بینی
خرمن خرمن به کوه و گردر.
|| شهر و قصبه . (برهان ) (آنندراج ). جهانگیری و انجمن آرا این بیت فرخی را شاهد آورده اند :
درازترسفر او بدان رهی بوده ست
که ده ز ده نگسسته ست و گردر از گردر.
(در دیوان چ عبدالرسولی ص 68 کردر از کردر آمده ، محمد معین ).ولی در این بیت هم همان معنی اول (زمین سخت و دامن کوه ) مراد است . (فرهنگ نظام ) (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).
تا مغز مخالفانْش ْ بینی
خرمن خرمن به کوه و گردر.
عمادی (از سندبادنامه ص 16).
|| شهر و قصبه . (برهان ) (آنندراج ). جهانگیری و انجمن آرا این بیت فرخی را شاهد آورده اند :
درازترسفر او بدان رهی بوده ست
که ده ز ده نگسسته ست و گردر از گردر.
(در دیوان چ عبدالرسولی ص 68 کردر از کردر آمده ، محمد معین ).ولی در این بیت هم همان معنی اول (زمین سخت و دامن کوه ) مراد است . (فرهنگ نظام ) (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).