ترجمه مقاله

گردون شناس

لغت‌نامه دهخدا

گردون شناس . [ گ َ ش ِ ] (نف مرکب ) منجم . ستاره شناس . آگاه به امور آسمان و کاینات و جو :
همیدون دور گردون زین قیاس است
شناسد هرکه او گردون شناس است .

نظامی .


ترجمه مقاله