گردون گرای
لغتنامه دهخدا
گردون گرای . [ گ َ گ َ ] (نف مرکب ) پیچنده ٔ آسمان و کنایه از توانا و کسی که آسمان را مسخر کند. و صاحب آنندراج آرد: کنایه از طالب علو ترقی یا اینکه گردون به کام او گردد. (آنندراج ) :
سر گردنان شاه گردون گرای
ز پرگار موکب تهی کرد پای .
|| مردم خوشبخت . (ناظم الاطباء).
سر گردنان شاه گردون گرای
ز پرگار موکب تهی کرد پای .
نظامی .
|| مردم خوشبخت . (ناظم الاطباء).