گردپای نشستن
لغتنامه دهخدا
گردپای نشستن . [ گ ِ ن ِ ش َ ت َ ] (مص مرکب ) چهارزانو نشستن . مربع نشستن . احتباک . (منتهی الارب ) :
بنشست گردپای و حریفان فرونشاند
پیش کنیزکان و غلامان بر قطار.
بنشست گردپای و حریفان فرونشاند
پیش کنیزکان و غلامان بر قطار.
سوزنی .