ترجمه مقاله

گرمی نمودن

لغت‌نامه دهخدا

گرمی نمودن . [ گ َ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) گرمی کردن . مهربانی کردن :
هزاران لطف کرد و گرمی نمود
ابر مهر دوشین فراوان فزود.

شمسی (یوسف و زلیخا).


فراوان بپرسید و گرمی نمود
دلش را بدو مهربانی فزود.

شمسی (یوسف و زلیخا).


بشد مرد و بسیار گرمی نمود
بجا آورید آنچه فرموده بود.

شمسی (یوسف و زلیخا).


چو آمد برش تنگ برخاست زود
فراوان بپرسید و گرمی نمود.

اسدی .


ترجمه مقاله