ترجمه مقاله

گرم گشتن

لغت‌نامه دهخدا

گرم گشتن . [ گ َ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) تاب و حرارت پیدا کردن و یافتن : و آن زیرزمین گرم گشت و براحت افتادند. (مجمل التواریخ والقصص ص 101). || مشغول شدن به . پرداختن به :
چو بشنید ماهوی بی آب و شرم
بر آن آسیابان سرش گشت گرم .

فردوسی .


|| دل به کسی گرم گشتن . امیدوار شدن . نیرو یافتن . قوی دل گشتن :
دل پهلوانان بدو گرم گشت
سر طوس نوذر بی آزرم گشت .

فردوسی .


ترجمه مقاله