گره در گره
لغتنامه دهخدا
گره در گره . [ گ ِ رِه ْ دَ گ ِ رِه ْ ] (ص مرکب ) مشکل در مشکل . پیچیده در پیچیده . پیچیدگی :
گرچه گره در گرهش کرده بود
برنگرفت ازسر این رشته پای .
در هوس این دو سه ویرانه ده
کار فلک بود گره در گره .
رجوع به گره بر گره شود.
گرچه گره در گرهش کرده بود
برنگرفت ازسر این رشته پای .
نظامی .
در هوس این دو سه ویرانه ده
کار فلک بود گره در گره .
نظامی .
رجوع به گره بر گره شود.