گریبان چاک کردن
لغتنامه دهخدا
گریبان چاک کردن . [ گ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دریدن و شکافتن گریبان .
- گریبان چاک کردن صبح ؛ طلوع کردن . آشکار شدن :
آری چو صبح کرد گریبان چاک
طرار شب وداع کند جان را.
- گریبان چاک کردن صبح ؛ طلوع کردن . آشکار شدن :
آری چو صبح کرد گریبان چاک
طرار شب وداع کند جان را.
قاآنی (دیوان چ تهران ص 10).