گریبان گسل
لغتنامه دهخدا
گریبان گسل .[ گ ِ گ ُ س ِ ] (ن مف مرکب ) گریبان گسلیده . گریبان پاره .گریبان چاک . || مجازاً شکفته :
غنچه که با باد گشایدش دل
شد هم از آن باد گریبان گسل .
رجوع به گریبان شود.
غنچه که با باد گشایدش دل
شد هم از آن باد گریبان گسل .
میرخسرو (از آنندراج ).
رجوع به گریبان شود.