ترجمه مقاله

گریز زدن

لغت‌نامه دهخدا

گریز زدن . [ گ ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) گفتاری را منتهی به موضوع دیگر که مقصود بالذات بود کشانیدن . همیشه سخن را بمطلوب خود منتهی کردن . مطلبی را به مطلب دیگر پیوستن با تناسب . به تناسبی بگفتار دیگر پرداختن چنانکه روضه خوانان از حکایتی به واقعه ٔ کربلا یا یکی از شهداء روند :
بوصل اگر چه گریزی زدیم در خطریم
تو و حمایت زنهاریان خود زنهار.

ظهوری (از آنندراج ).


ترجمه مقاله