ترجمه مقاله

گشاسب

لغت‌نامه دهخدا

گشاسب . [ گ ُ ] (اِخ ) همان گشتاسب مشهور است که پادشاهی بود پدر اسفندیار رویین تن و یکصدوشصت سال پادشاهی کرد. (برهان ).همان گشتاسب شاه پسر لهراسب است که اسفندیار پسر او بود و آئین زردشت پسندیده . فردوسی گفته :
چو نیمی شد از شب بشد در بشاسب
به گوشاسب آمدْش ْ دخت گشاسب .
گوشاسب به معنی خواب است و در جای خود بیاید و گشتاسب را به تبدیل حروف وشتاسب و بشتاسب نیز گویند. (از انجمن آرای ناصری ).
ترجمه مقاله