گشسب
لغتنامه دهخدا
گشسب . [ گ ُ ش َ ] (اِخ ) نام یکی از نجبای دانشمند ایرانی . (ولف ) :
چنین گفت گویا گشسب دبیر
که ای نامداران برنا و پیر.
بفرمود پس تا گشسب دبیر
بیامد بر شاه مردم پذیر.
چنین گفت گویا گشسب دبیر
که ای نامداران برنا و پیر.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 7ص 2097).
بفرمود پس تا گشسب دبیر
بیامد بر شاه مردم پذیر.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 7 ص 2121).