ترجمه مقاله

گلابتون

لغت‌نامه دهخدا

گلابتون . [ گ ُ ] (اِ) ابریشم غاژکرده و به صورت پنبه ٔ محلوج درآمده . (یادداشت به خط مؤلف ). رشته ٔ زر و سیم . (ناظم الاطباء): و کیف جیب به ریسمان زر رشته که آنرا گلابتون نیز خوانند. (دیوان نظام قاری ص 155). طلایی باشدکه از حدیده کشیده به هیأت ریسمانهای باریک ساخته باشند و آنرا اکنون در ایران گلابتون گویند. (حاشیه ٔ چهارمقاله چ معین ص 35 از یادداشتهای محمد قزوینی ).
- امثال :
یک پسر کاکل زری و یک دختر گیس گلابتونی .
ترجمه مقاله