گلدوز
لغتنامه دهخدا
گلدوز. [ گ ُ ] (ن مف مرکب ) چیزی که در آن نقش گلها دوخته باشند. (بهار عجم ) (آنندراج ) :
در برد نظربازی ما نقش نیاید
دست دگران بهله ٔ گلدوز ز ما برد.
مرید مرشد ما جبه ٔ گلدوز میخواهد
خر عیسی است این رنگین بیالایید پالانش .
در برد نظربازی ما نقش نیاید
دست دگران بهله ٔ گلدوز ز ما برد.
میرزا معز فطرت (از آنندراج ).
مرید مرشد ما جبه ٔ گلدوز میخواهد
خر عیسی است این رنگین بیالایید پالانش .
عرفی (از آنندراج ).