ترجمه مقاله

گلرنگ

لغت‌نامه دهخدا

گلرنگ . [ گ ُ رَ ] (اِخ ) نام اسب رستم است :
|| نام اسب فریدون :
برآمد چو باد دمان از برش
بشد تیز گلرنگ زیر اندرش .

فردوسی .


سرش تیز شد کینه و جنگ را
به آب اندر افکند گلرنگ را.

فردوسی .


|| نام اسب فریبرز :
چو دیدش درآمد ز گلرنگ زیر
هم از پشت شبرنگ شاه دلیر.

فردوسی .


ترجمه مقاله