ترجمه مقاله

گلغونه

لغت‌نامه دهخدا

گلغونه . [ گ ُن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) گلگونه . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). گلگونه است که غازه و سرخی زنان باشد که بر روی مالند. (برهان ). گلگونه و آن غازه ٔ رخسار زنان است که روی را سرخ کند. (انجمن آرا) (آنندراج ). گلگونه . (فرهنگ رشیدی ) (جهانگیری ) (غیاث ). پنبه ٔ سرخ که زنان در روی مالند. غازه . غمره . (زمخشری ) :
مفریب دل به نقش جهان کآن نه یار توست
گلغونه ای چگونه کند پیر را جوان .

خاقانی .


همچو موی عاریت اصلی ندارم از حیات
همچو گلغونه بقایی هم ندارد گوهرم .

خاقانی .


ترجمه مقاله