ترجمه مقاله

گلگشت

لغت‌نامه دهخدا

گلگشت . [ گ ُ گ َ ] (اِ مرکب ) سیر گل .(آنندراج ). سیر جاهای مرغوب . (غیاث ). جای خوش آیند ومطبوعی برای سیر و تفرج که مخصوصاً دارای گل سرخ و دیگر گلها و ریاحین بود. (ناظم الاطباء) :
عرق کلک سبکسیر مرا پاک کنید
که ز گلگشت سر کوی سخن می آید.

صائب (از آنندراج ).


نسیمی که خیزد ز گلگشت کویت
دماغ خرد را معطر نماید.

شیخ العارفین (از آنندراج ).


|| گاردن پارتی . (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله