ترجمه مقاله

گلیگری کردن

لغت‌نامه دهخدا

گلیگری کردن . [ گ ِ گ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گل کاری . گل گری . شغل گل کاری داشتن : و ترا که پدرت گلیگری کردی در آتشکده های گرگان آورد تا بدینجا رسانید که کلید مشرق و مغرب در دست تو نهاد. (کتاب النقض ص 418).
ترجمه مقاله