گل خد
لغتنامه دهخدا
گل خد. [ گ ُ خ َدد / خ َ ] (ص مرکب ) گلگونه . آنکه رخسار او در لطافت گل را ماند. گل چهره :
غزلسرای شدم بر شکرلبی گل خد
بنفشه زلفی ونسرین بری صنوبرقد.
بعاشقی دل وچشم مرا چو شکر و گل
به آب و آتش داد آن شکرلب گل خد.
غزلسرای شدم بر شکرلبی گل خد
بنفشه زلفی ونسرین بری صنوبرقد.
سوزنی .
بعاشقی دل وچشم مرا چو شکر و گل
به آب و آتش داد آن شکرلب گل خد.
سوزنی .