ترجمه مقاله

گمراهی

لغت‌نامه دهخدا

گمراهی . [ گ ُ ] (حامص مرکب ) ضلالت . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). گم کردگی راه . غوایت . بی راهی . اغوا. (ناظم الاطباء). تیه . خَیسَری . خَسار. خَساره . ضَل یا ضُل . ضَلالة. ضِلَّه . ضَلَّه . ضَلَل . ضَلال . عَتاهیَّة. عَتاهة. عَیهاق . عَماء. عِمّیَّه یا عُمّیَّه . عَمایة. (منتهی الارب ) : و تلافی کند آنچه بهم رسیده است از گمراهی و ادای حق الهی کند در رعیتش . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 311).
آنها که به تأیید الهی به ره دین
اندر شب گمراهی اجرام سمااند.

ناصرخسرو.


چه هرکه بر عمیا در راه مجهول رود... هرچند بیشتر رود به گمراهی نزدیکتر باشد. (کلیله و دمنه ).
عبادت به تقلید گمراهی است
خنک رهروی را که آگاهی است .

سعدی (بوستان ).


قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن
ظلمات است بترس از خطر گمراهی .

حافظ.


- امثال :
گمراهی را چه افتخار آید .
عمادی شهریاری (امثال و حکم دهخدا ج 3 ص 1323).
ترجمه مقاله