گمنامی
لغتنامه دهخدا
گمنامی . [ گ ُ ] (حامص مرکب ) بی نام بودن . بی نام و نشان بودن . خامل ذکر بودن . خمول . غمیضه . (منتهی الارب ).
- امثال :
شهرت بشر به که گمنامی . (کیمیای سعادت ).
گم نامی به که بدنامی . (امثال و حکم دهخدا چ 3 ص 1323).
- امثال :
شهرت بشر به که گمنامی . (کیمیای سعادت ).
گم نامی به که بدنامی . (امثال و حکم دهخدا چ 3 ص 1323).