گم زدن
لغتنامه دهخدا
گم زدن . [ گ ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) پنهان شدن . (آنندراج ) :
سردهانت ذره ای هرگز نشد بر من یقین
دل می برد دزدیده او در گوشه ای گم میزند.
سردهانت ذره ای هرگز نشد بر من یقین
دل می برد دزدیده او در گوشه ای گم میزند.
ویسی (از آنندراج ).