ترجمه مقاله

گنبد پیروزه

لغت‌نامه دهخدا

گنبد پیروزه . [ گُم ْ ب َ دِ زَ / زِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است :
الاّ که بکام دل او کرد همه کار
این گنبد پیروزه و گردون رحایی .

منوچهری .


این گنبد پیروزه ٔ بی روزن گردان
چون است گلستان گه و گاهی چو بیابان .

ناصرخسرو.


این رفیقان که بر این گنبد پیروزه درند
گرچه زیرند گهی جمله همیشه زبرند.

ناصرخسرو.


بقدر گنبد پیروزه گلشن
به نور چشمه ٔ خورشید روشن .

نظامی .


بیا تا بامدادان ز اول روز
شویم از گنبد پیروزه ، پیروز.

نظامی .


ترجمه مقاله