ترجمه مقاله

گنج بخش

لغت‌نامه دهخدا

گنج بخش . [ گ َ ب َ ] (نف مرکب ) کنایه از جوانمرد و بسیار بخش . (آنندراج از بهار عجم ). سخی . کریم . مسرف .خراج . (ناظم الاطباء). آنکه گنج می بخشد :
از آن عادت شریف از آن دست گنج بخش
از آن رای تیزبین از آن گرز گاوسار.

فرخی .


خنیده به کلک و ستوده به تیر
بدین گنج بخش و بدان شهرگیر.

اسدی .


آن شاه گنج بخش که از بیم جود او
در کوه زر و سیم طبیعت نهان کند.

مسعودسعد.


گر ز کف گنج بخشش سایه افتد بر زمین
در زمین افتد ز بذل گنج قارون اهتزاز.

سوزنی .


گنج بخشا یک دو حرف از مدح تو
بر سه گنج شایگان خواهم گزید.

خاقانی .


چو شمشیر گیرد بود چون درخش
چو می بر کف آرد شود گنج بخش .

نظامی .


ترجمه مقاله