ترجمه مقاله

گنداب

لغت‌نامه دهخدا

گنداب . [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاردولی بخش قروه ٔ شهرستان سنندج که در 36000گزی خاور قروه و 9000گزی شمال راه شوسه ٔ قروه به همدان واقع شده است . هوای آن سرد و سکنه اش 925 تن است . آب آن از چشمه تأمین می شود. محصول آن غلات ، لبنیات و میوجات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است و تابستان از طریق ونسه اتومبیل میتوان برد. دو محل به فاصله ٔ 5000گزی به نام گنداب بالا و پائین مشهور است . صنایع دستی زنان قالیچه و جاجیم بافی است . سکنه ٔ گنداب بالا 600 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
ترجمه مقاله